سودای سحر دارد مگر؟ روزگاران قصه های تازه تر دارد مگر ! با سپیداران حق تیغ و تبر دارد مگر ؟ کوچه های شهرک آلوده از رنگ و ریا اینهمه آدم نمای کور و کر دارد مگر ؟ اشکی از ماتم گرفته برکه های دیده را سینه اهل صفا را نیشتر دارد مگر ؟ آسمان و اخترانش دل به نجوا بسته اند ماه تابان، از دل حیدر خبر دارد مگر ؟ می ترواد پیش پایش نقره های خویش را تا کمی از خاک راهش توشه بر دارد مگر با مناجاتی که دارد زیر لب فرزانه ای کوفه انگاری که آوایی دگر دارد مگر ! مثل یک پروانه دارد مگر؟ منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دنیای از خوشمزه ها آموزش برنامه نویسی|سئو و طراحی سایت کلینیک مشاوره و خدمات روانشناحتی پرنیان سازمان اسکی آزاد دبیرستان انرژی اتمی مشهد نگاه به زیبایی رز دیزاین | طراحی موشن گرافیک و خدمات گرافیکی ارزان بانک عکس ایرانیان